عنوان عکس اسلایدر عنوان عکس اسلایدر عنوان عکس اسلایدر
نویسنده:
تاریخ: پنجشنبه 26 تیر 1393
بازدید: 369

خبر خیلی عجیب و باور نکردنی!

زورگیری دختران برای از دواج

  دخترانی که با وعده ازدواج اقدام به زورگیری خشن از شهروندان می‌کردند توسط اهالی محل دستگیر شدند.

۳۰ خرداد ماه امسال ساعت ۱۱ صبح چندی از اهالی منطقه علی آباد با ۱۱۰ تماس گرفتند و پلیس را در جریان دستگیری دو دختر زورگیر گذاشتند.

ماموران کلانتری ۱۶۰ خزانه بلافاصله جهت بررسی موضوع به محل اعزام شدند.

پس از حضور ماموران در محل پیرمردی به نام قاسم به همراه زن جوانی که عروسش بود به نام فاطمه به ماموران مراجعه کردند و اظهارداشتند: یک ساعت پیش دو دختر جوان به درب منزل آن ها آمدند و خود را ماموران بهداشت معرفی معرفی کردند.

پیرمرد در ادامه به ماموران گفت: دختران سوالات متداولی را درباره مسائل مختلف پرسیدند و سپس تقاضا کردند که وارد خانه شوند و از سرویس بهداشتی استفاده کنند. دختران زمانی که وارد خانه شدند درب خانه را بستند و ناگهان یکی از آنان از زیر مانتو چاقو درآورد و دیگری نیز با در دست داشتن اسپری شبیه گاز اشک آور  حمله ور شد و به دلیلی که من صدایم در نیایید یک روسری در دهان فرو کردند و دختر نیز چاقو را زیر گلویم گذاشت و گفت: “اگر صدایت دربیاید سرت را می‌بریم”.

پیرمرد قربانی در حالی که اوضاع روحی خوبی نداشت گفت: با سر و صدای ایجاد شده عروسم از به همراه دو کودک خردسالش به پایین آمد و با مشاهده این موضوع با چوبی که در کنار حیاط بود به مقابله دختران زورگیر پرداخت.

زورگیری دختران جوان

عروس این خانواده در ادامه صحبت های پدر شوهرش گفت: در حالی که دختران زورگیر به طور بی‌رحمانه قصد صدمه رساندن به من و کودکانم را داشتند، برای دفاع از کودکانم و پدر شوهرم چوب را برای ترساندن مداوم به سمت آنان رها می‌کردم تا اینکه از جیغ من همسایه ها از دیوار خانه بالا آمدند و به کمک ما شتافتند.

عروس خانواده در پایان به ماموران تاکید کرد که دختران در حال حاضر به کمک اهالی دستگیر و در انباری خانه محبوس شدند.

همچنین گروهی از اهالی نیز به ماموران اظهار داشتند که زمانی که ما برای کمک از خانه خارج شدیم مشاهده کردیم که یک دستگاه خودروی سمند که دارای ۲ سرنشین پسر بود با دیدن ما اقدام فرار کرد.

ماموران کلانتری ۱۶۰ خزانه دختران زورگیر را دستگیر کردند و آنان را به همراه اموال مکشوفه شامل یک چاقوی سلاخی و یک عدد چسب پهن که برای بستن دهان و دست قربانیان مورد استفاده قرار می‌گرفت، به کلانتری انتقال دادند.

رئیس کلانتری ۱۶۰ خزانه “سرهنگ احمد صالحی” با تائید این خبر به باشگاه خبرنگاران؛ اظهار داشت: متهمان با انتقال به کلانتری به جرم خود اعتراف کردند و به ماموران گفتند که دو ماه پیش در پارک با دو پسر آشنا شدیم و سپس آنان با وعده ‌های ازدواج ما را وادار به اقدام چنین اعمالی  می‌کردند.

به گفته صالحی دختران زورگیر به نام های مهپاره(۲۱ساله) ساکن شهرستان استان تهران و الناز (۲۵ ساله) ساکن تهران به چندین فقره زورگیری به همین روش در مناطق مختلف تهران اعتراف کردند. لذا پرونده متهمان در اختیار ماموران آگاهی تهران بزرگ قرار گرفت تا سایر همدستان این دختران شناسایی و دستگیر شوند.

این اولین بار است که خبر زورگیری دختران به بهانه ازدواج نشر می شود.

منبع خبر: جوان آنلاین


برچسب ها : ,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,
نویسنده:
تاریخ: پنجشنبه 26 تیر 1393
بازدید: 479

 

آزار دختر ۲۰ ساله توسط پسر ۷ ساله!

tajob6

 

آزار دختر ۲۰ ساله توسط پسر ۷ ساله!

پدرساسان یک پزشک است و من هم لیسانس حسابداری دارم. در تمام خانواده ما یک نفر وجود ندارد که سابقه کیفری داشته باشد. این بچه برای ما آبرو نگذاشته است. هنوز هفت سال بیشتر ندارد که پروندهای حجیم در دادگاه برایش تشکیل شده است.

زن هق هق میکرد و اشک میریخت . وقتی دلیل آن همه بیتابی و درد را پرسیدم. با نگاهی که شادی فرسنگها از آن فاصله داشت گفت: «باورتان میشود کودک هفت ساله به جرم مزاحمت برای نوامیس محاکمه شود؟ پسرم ساسان زندگی ما را سیاه کرد. او بچه آدم نیست، بچه شیطان است. دیگر حاضر نیستم حتی یک روز او را نگه دارم. هیچ شباهتی با بچه های عادی ندارد. »و بعد که آرامتر شد، تعریف کرد:

«من و همسرم هر دو کار میکردیم ولی الان من به خاطر او کارم را از دست داده ام. ساسان از سن ۲ سالگی پیش مادرم بود. وقتی سه ساله شد آنقدر مادرم را اذیت کرد که او هم از دست بچه من خسته شد. باورتان نمیشود، بچه سه ساله با پرت کردن قاب عکس به طرف مادرم باعث شد که او بینایی یک چشم خود را از دست بدهد.

دیگر رو ندارم به دیدن پدر و مادرم بروم. بعد از آن جریان ساسان را به مهدکودک بردم. هر روزیکی از اولیای بچه های مهدکودک شکایت میکرد. ساسان چند بار بچه های دیگر را کتک زده بود. چند بار سوسک به جان بچه ها انداخته بود. باورتان نمیشود که این بچه حتی به حیوانات رحم نمیکند. بیش از صدبار ماهیهای قرمز عید را کشت. او دنبال گربهها میکند و آنها را میزند و…

یک روز با مربی مهدکودک دعوا کرد. من سرکار بودم که خبردادند بروم و ساسان را به خانه ببرم. آن روز صدبار از مربی و مدیران عذرخواهی کردم تا آنها راضی شدند یک فرصت دیگر به ساسان بدهند . هرچه از این بچه پررو و شیطان خواستم که از مربی خود معذرت بخواهد زیربار نرفت. فردای آن روز فهمیدم که ساسان در کلانتری بازداشت است.

سراسیمه از محل کارم به کلانتری رفتم. این پسر که نمیدانم باید چه چیزی دربارهاش بگویم به خاطر تلافی و اذیت مربی خود مهدکودک را آتش زد. نمیدانم اصلاً کبریت را از کجا آورده بود. به هر حال خدا رحم کرد آن آتشسوزی فقط خسارت مالی داشت. ما خسارت را پرداختیم و من مجبور شدم کار خود را رها کنم و مواظب ساسان باشم.

من که هیچ، اگر تمام دنیا هم جمع شوند از پس این شیطان برنمیآیند. از سن ۴ تا ۶ سالگی خودم از او نگهداری کردم. این دو سال برایم یک عمر گذشت.

۳۰ سال بیشتر ندارم اما موهای سرم مانند زنان کهنسال سفید شده و زود پیرشدهام. در این دو سال جرأت نداشتم پلک برهم بگذارم. اگر یک لحظه غافل میشدم، او از خانه خارج میشد. تا حالا چند بار از پدرش، عموش و من دزدی کرد. برای آن که او این کارش را تکرار نکند پول بیشتری به او دادم اما این کار نه تنها کمکی نکرد بلکه باعث شد او بیشتر منحرف شود. او در یک چشم برهم زدن از خانه خارج میشد و با پولهایش چیزهایی میخرید که رو ندارم بگویم. آخر چه کسی باور میکند که یک بچه ۶ ساله در عرض پنج دقیقه cd مبتذل بخرد و به خانه برگردد؟

یکبار وقتی به دستشویی رفته بودم، او از خانه فرارکرد. سه روز تمام گم شد. بعد از سه روز خودش به خانه بازگشت. وقتی از او پرسیدیم که کجا بودی؟ گفت: برای تعطیلات رفته بودم شمال! بعدها فهمیدم که در آن چند روز در خیابانها میگشته و شبها را با کودکان خیابانی درپارکها سرمیکرده. هرچه روانشناس و مشاور در تهران بوده او را معاینه کردند. فکر میکردم رفتار او وقتی به مدرسه برود خوب خواهد شد. اما او روز اول مدرسه سر همکلاسی اش را شکست.

درعرض همین چند ماه بیست دفعه از مدرسه فرارکرده است. چند روز پیش هم دوباره فهمیدم که ساسان درکلانتری بازداشت است. وقتی به کلانتری رفتم فهمیدم که او بعد از فرار از مدرسه برای یک دختر ۱۸ ساله مزاحمت,تجاوز ایجادکرده، در ضمن یک بسته حشیش در جیبش بوده است. دختر بیچاره تمام بدنش میلرزید و میگفت که این بچه مثل یک پسر ۲۰ ساله او را مورد آزار قرارداده. من اصلاً نمیدانم آن بسته حشیش را از کجا آورده است.

پدرساسان یک پزشک است و من هم لیسانس حسابداری دارم. در تمام خانواده ما یک نفر وجود ندارد که سابقه کیفری داشته باشد. این بچه برای ما آبرو نگذاشته است. هنوز هفت سال بیشتر ندارد که پروندهای حجیم در دادگاه برایش تشکیل شده است.

من از قاضی پرونده خواستهام که او را چند سال در کانون اصلاح و تربیت کودکان نگاه دارد. البته مطمئن هستم مسوولین آنجا هم از پس این جانور برنمیآیند و او را از آنجا هم بیرون خواهند کرد….»

و اما ساسان با چشمانی که از آن آتش زبانه میکشید و لبخندی زهرآگین مادر را نگاه میکرد انگار از اشک ریختن زن بیچاره لذت میبرد.

به گزارش راه دانشجو، روانشناسان پزشکی قانونی هوش ساسان را بیش از کودکان عادی اعلام کردهاند اما این کودک با چنین هوش و ذکاوتی باید در کانون اصلاح و تربیت دوران کودکی را بگذراند.


برچسب ها : ,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,
نویسنده:
تاریخ: چهارشنبه 01 آبان 1392
بازدید: 209
گالری عکس های عاشقانه رویای خیس
  • Image 1

     

  • Image 1

     

  • Image 1

     

  • Image 1

     

  • Image 1

     

  • Image 1

     

  • Image 1

     

  • Image 1

     

  • Image 1

     

  • Image 1

     

  • Image 1

     

  • Image 1

     

  • Image 1

     

  • Image 1

     

  • Image 1

     

  • Image 1

برچسب ها : ,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,