عنوان عکس اسلایدر عنوان عکس اسلایدر عنوان عکس اسلایدر
نویسنده:
تاریخ: پنجشنبه 26 تیر 1393
بازدید: 561

بازداشت دختری که همزمان با ۵۰ مرد ازدواج کرد! /عکس

tajoob33

 

بازداشت دختری که همزمان با ۵۰ مرد ازدواج کرد! 

بر اساس گزارش پلیس هند، یک زن ۳۳ ساله طی چند سال گذشته با فریب چندین مرد اموال آنان را سرقت و اقدام به فرار کرده بود.
پلیس هند اعلام کرد: بعضی گزارش‌ها حاکی از آن دارد که این متهم ۳۳ ساله نزدیک به ۵۰ بار اقدام به ازدواج کرده است.

 50 300x225 بازداشت دختری که همزمان با ۵۰ مرد ازدواج کرد! /عکس

پلیس شهر «چنای»اعلام کرد: در حال حاضر ۷ شکایت رسمی علیه این زن به ثبت رسیده و این احتمال وجود دارد با دستگیری متهم بر تعداد قربانیان افزوده شود.
متهم پس از فریب دادن قربانیانش اقدام به ازدواج با آنان می‌کرد و پس از مدتی به بهانه‌های مختلف جواهراتش را می‌فروخت و با پول آن فرار می‌کرد.
به نقل از روزنامه دیلی‌میل، پلیس پس از دستگیری متهم، بازجویی از او را آغاز کرد و این احتمال وجود دارد که متهم جرائم دیگری نیز مرتکب شده باشد.


برچسب ها : ,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,
نویسنده:
تاریخ: پنجشنبه 26 تیر 1393
بازدید: 482

 

آزار دختر ۲۰ ساله توسط پسر ۷ ساله!

tajob6

 

آزار دختر ۲۰ ساله توسط پسر ۷ ساله!

پدرساسان یک پزشک است و من هم لیسانس حسابداری دارم. در تمام خانواده ما یک نفر وجود ندارد که سابقه کیفری داشته باشد. این بچه برای ما آبرو نگذاشته است. هنوز هفت سال بیشتر ندارد که پروندهای حجیم در دادگاه برایش تشکیل شده است.

زن هق هق میکرد و اشک میریخت . وقتی دلیل آن همه بیتابی و درد را پرسیدم. با نگاهی که شادی فرسنگها از آن فاصله داشت گفت: «باورتان میشود کودک هفت ساله به جرم مزاحمت برای نوامیس محاکمه شود؟ پسرم ساسان زندگی ما را سیاه کرد. او بچه آدم نیست، بچه شیطان است. دیگر حاضر نیستم حتی یک روز او را نگه دارم. هیچ شباهتی با بچه های عادی ندارد. »و بعد که آرامتر شد، تعریف کرد:

«من و همسرم هر دو کار میکردیم ولی الان من به خاطر او کارم را از دست داده ام. ساسان از سن ۲ سالگی پیش مادرم بود. وقتی سه ساله شد آنقدر مادرم را اذیت کرد که او هم از دست بچه من خسته شد. باورتان نمیشود، بچه سه ساله با پرت کردن قاب عکس به طرف مادرم باعث شد که او بینایی یک چشم خود را از دست بدهد.

دیگر رو ندارم به دیدن پدر و مادرم بروم. بعد از آن جریان ساسان را به مهدکودک بردم. هر روزیکی از اولیای بچه های مهدکودک شکایت میکرد. ساسان چند بار بچه های دیگر را کتک زده بود. چند بار سوسک به جان بچه ها انداخته بود. باورتان نمیشود که این بچه حتی به حیوانات رحم نمیکند. بیش از صدبار ماهیهای قرمز عید را کشت. او دنبال گربهها میکند و آنها را میزند و…

یک روز با مربی مهدکودک دعوا کرد. من سرکار بودم که خبردادند بروم و ساسان را به خانه ببرم. آن روز صدبار از مربی و مدیران عذرخواهی کردم تا آنها راضی شدند یک فرصت دیگر به ساسان بدهند . هرچه از این بچه پررو و شیطان خواستم که از مربی خود معذرت بخواهد زیربار نرفت. فردای آن روز فهمیدم که ساسان در کلانتری بازداشت است.

سراسیمه از محل کارم به کلانتری رفتم. این پسر که نمیدانم باید چه چیزی دربارهاش بگویم به خاطر تلافی و اذیت مربی خود مهدکودک را آتش زد. نمیدانم اصلاً کبریت را از کجا آورده بود. به هر حال خدا رحم کرد آن آتشسوزی فقط خسارت مالی داشت. ما خسارت را پرداختیم و من مجبور شدم کار خود را رها کنم و مواظب ساسان باشم.

من که هیچ، اگر تمام دنیا هم جمع شوند از پس این شیطان برنمیآیند. از سن ۴ تا ۶ سالگی خودم از او نگهداری کردم. این دو سال برایم یک عمر گذشت.

۳۰ سال بیشتر ندارم اما موهای سرم مانند زنان کهنسال سفید شده و زود پیرشدهام. در این دو سال جرأت نداشتم پلک برهم بگذارم. اگر یک لحظه غافل میشدم، او از خانه خارج میشد. تا حالا چند بار از پدرش، عموش و من دزدی کرد. برای آن که او این کارش را تکرار نکند پول بیشتری به او دادم اما این کار نه تنها کمکی نکرد بلکه باعث شد او بیشتر منحرف شود. او در یک چشم برهم زدن از خانه خارج میشد و با پولهایش چیزهایی میخرید که رو ندارم بگویم. آخر چه کسی باور میکند که یک بچه ۶ ساله در عرض پنج دقیقه cd مبتذل بخرد و به خانه برگردد؟

یکبار وقتی به دستشویی رفته بودم، او از خانه فرارکرد. سه روز تمام گم شد. بعد از سه روز خودش به خانه بازگشت. وقتی از او پرسیدیم که کجا بودی؟ گفت: برای تعطیلات رفته بودم شمال! بعدها فهمیدم که در آن چند روز در خیابانها میگشته و شبها را با کودکان خیابانی درپارکها سرمیکرده. هرچه روانشناس و مشاور در تهران بوده او را معاینه کردند. فکر میکردم رفتار او وقتی به مدرسه برود خوب خواهد شد. اما او روز اول مدرسه سر همکلاسی اش را شکست.

درعرض همین چند ماه بیست دفعه از مدرسه فرارکرده است. چند روز پیش هم دوباره فهمیدم که ساسان درکلانتری بازداشت است. وقتی به کلانتری رفتم فهمیدم که او بعد از فرار از مدرسه برای یک دختر ۱۸ ساله مزاحمت,تجاوز ایجادکرده، در ضمن یک بسته حشیش در جیبش بوده است. دختر بیچاره تمام بدنش میلرزید و میگفت که این بچه مثل یک پسر ۲۰ ساله او را مورد آزار قرارداده. من اصلاً نمیدانم آن بسته حشیش را از کجا آورده است.

پدرساسان یک پزشک است و من هم لیسانس حسابداری دارم. در تمام خانواده ما یک نفر وجود ندارد که سابقه کیفری داشته باشد. این بچه برای ما آبرو نگذاشته است. هنوز هفت سال بیشتر ندارد که پروندهای حجیم در دادگاه برایش تشکیل شده است.

من از قاضی پرونده خواستهام که او را چند سال در کانون اصلاح و تربیت کودکان نگاه دارد. البته مطمئن هستم مسوولین آنجا هم از پس این جانور برنمیآیند و او را از آنجا هم بیرون خواهند کرد….»

و اما ساسان با چشمانی که از آن آتش زبانه میکشید و لبخندی زهرآگین مادر را نگاه میکرد انگار از اشک ریختن زن بیچاره لذت میبرد.

به گزارش راه دانشجو، روانشناسان پزشکی قانونی هوش ساسان را بیش از کودکان عادی اعلام کردهاند اما این کودک با چنین هوش و ذکاوتی باید در کانون اصلاح و تربیت دوران کودکی را بگذراند.


برچسب ها : ,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,
نویسنده:
تاریخ: پنجشنبه 26 تیر 1393
بازدید: 704

 

ازدواج مجدد شوهر با همسرش برای سوءاستفاده غیر اخلاقی از وی!

havades

 

ازدواج مجدد شوهر با همسرش برای سوءاستفاده غیر اخلاقی از وی!

سال گذشته به‌خاطر اینکه همسرم معتاد بود از او جدا شدم و تنها زندگی می‌کردم تا اینکه چند‌ماه پیش، او با من تماس گرفت و مدعی شد که اعتیادش را ترک کرده است. درحالی‌که شوهرم التماس می‌کرد که او را ببخشم، تصمیم گرفتم به زندگی با وی برگردم اما چون هر دوی ما مشکل مالی داشتیم، نقشه سرقت کشیدم و قرار شد با همدستی هم، این نقشه را اجرا کنیم.

تنها چیزی که باعث شد زوج جوان بعد از متارکه با هم آشتی کنند، نقشه‌ای بود که برای سرقت در سر داشتند.

زن جوان به‌عنوان مسافر سوار ماشین‌های مدل بالا می‌شد و شوهرش با تعقیب آنها، دست به اخاذی می‌زد.چندی قبل مردی نزد مأموران پلیس رفت و مدعی شد که زن و مرد جوانی از او زورگیری کرده‌اند.وی به مأموران گفت: ساعتی پیش در یکی از خیابان‌های جنوب تهران، زن جوانی را دیدم که کنار خیابان، منتظر ماشین ایستاده بود. چون هوا خیلی گرم بود، دلم سوخت و وی را سوار ماشین پژویم کردم تا به مقصد برسانم. او وقتی سوار ماشین شد، خواست وی را به خیابانی در نازی‌آباد ببرم.

او مدعی شد که ساعت‌هاست کنار خیابان منتظر تاکسی ایستاده اما ماشین گیرش نیامده است. من هم وی را به مقصد رساندم اما هنگامی که او قصد پیاده‌شدن داشت، ناگهان مرد جوانی سوار ماشین شد و روی صندلی جلو نشست و با تهدید چاقو از من خواست که هرچه پول دارم در اختیارش قرار دهم. همزمان زن جوان تهدید کرد که اگر پول‌ها و موبایلم را به آنها ندهم داد و فریاد راه انداخته و آبرویم را می‌برد. من هم از ترس آبروریزی هرچه پول داشتم به همراه گوشی موبایلم به آنها دادم.
شاکی ادامه داد: زن و مرد جوان پس از سرقت بلافاصله سوار موتور شدند و پا به فرار گذاشتند.

بعد از طرح این شکایت، پرونده به دادسرای بعثت فرستاده شد و تیمی از مأموران با دستور قاضی دادسرا، رسیدگی به این پرونده را آغاز کردند. مأموران در نخستین قدم با کمک مالباخته‌ها به چهره‌نگاری متهمان پرداختند اما تصاویر آنها در بین مجرمان سابقه‌دار وجود نداشت. درحالی‌که ردیابی‌های پلیسی در این زمینه ادامه داشت، مرد دیگری نزد پلیس رفت و شکایت مشابهی را مطرح کرد. وقتی مشخص شد که زن و مرد سارق به‌صورت سریالی دست به سرقت از راننده‌ها می‌زنند، اقدامات اطلاعاتی برای دستگیری آنها ادامه یافت تا مأموران با بررسی سرنخ‌هایی که از زوج سارق به‌جا مانده بود، مخفیگاه آنها را شناسایی و هر دو متهم را دستگیر کردند.

زن و مرد جوان در تحقیقات نخست خود را بی‌گناه دانستند اما وقتی از سوی شاکیان شناسایی شدند لب به اعتراف گشودند و به سرقت‌های سریالی اقرار کردند. زن جوان گفت: سال گذشته به‌خاطر اینکه همسرم معتاد بود از او جدا شدم و تنها زندگی می‌کردم تا اینکه چند‌ماه پیش، او با من تماس گرفت و مدعی شد که اعتیادش را ترک کرده است. درحالی‌که شوهرم التماس می‌کرد که او را ببخشم، تصمیم گرفتم به زندگی با وی برگردم اما چون هر دوی ما مشکل مالی داشتیم، نقشه سرقت کشیدم و قرار شد با همدستی هم، این نقشه را اجرا کنیم.

پس از آن بود که به عقد موقت او درآمدم و سرقت‌هایمان را شروع کردیم. من کنار خیابان منتظر ماشین می‌ایستادم و به محض دیدن خودروی مدل بالای تک‌سرنشین، از راننده می‌خواستم که توقف کند. بعد از سوارشدن به بهانه‌ای او را به خیابان‌های خلوت جنوب تهران می‌کشاندم و این در حالی بود که شوهرم با موتور ما را تعقیب می‌کرد. هنگام پیاده شدن، شوهرم سوار ماشین می‌شد و با تهدید چاقو دست به سرقت اموال رانندگان می‌زد.

وی افزود: ما در مدت یک‌ماه از ۴راننده سرقت کردیم. حتی یکی از آنها را که پول همراهش نبود، به مقابل دستگاه خودپرداز بردیم و با تهدید خواستیم که رمز کارتش را در اختیارمان قرار دهد و بدین‌ترتیب از حساب وی ۳میلیون و ۵۰۰هزار تومان سرقت کردیم.
بعد از اعترافات این زن، ‌تحقیقات از شوهر وی آغاز شد و او ادعا کرد برای تأمین هزینه اعتیادش نقشه دزدی را کشیده است.
این زوج سارق بعد از اعتراف به سرقت با قرار قانونی راهی بازداشتگاه شدند و تحقیقات برای شناسایی دیگر شاکیان احتمالی ادامه دارد.


برچسب ها : ,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,
نویسنده:
تاریخ: جمعه 19 مهر 1392
دسته:
بازدید: 384

 

 

اسپر تاخيري   كلفت كننده   تاخيري   اسپري   دراز كننده   لارجرباكس  وياگرا

 

   قرص             


برچسب ها : ,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,

ليست صفحات

تعداد صفحات : 2